![](http://mouood.org/media/k2/items/cache/d8d6e8d62510b3db341d778d78e8f91b_M.jpg)
بنیاسرائیل با فرمان خداوند و با
راهنمایی حضرت موسی(ع) از مصر خارج شده و در نزدیكی مرزهای سرزمین موعود
(بیتالمقدس) اردو میزنند. آنان با آگاهی از نیرومندی ساكنان بیتالمقدس،
فرمان صریح خداوند برای ورود به آن سرزمین و نبرد با ساكنان آنجا را زیر پا
میگذارند. خداوند به كیفر این مخالفت، آنها را به مدت چهل سال از ورود به
سرزمینِ آمال و آرزوهایشان محروم میسازد.
چكیدهبنیاسرائیل
با فرمان خداوند و با راهنمایی حضرت موسی(ع) از مصر خارج شده و در نزدیكی
مرزهای سرزمین موعود (بیتالمقدس) اردو میزنند. آنان با آگاهی از نیرومندی
ساكنان بیتالمقدس، فرمان صریح خداوند برای ورود به آن سرزمین و نبرد با
ساكنان آنجا را زیر پا میگذارند. خداوند به كیفر این مخالفت، آنها را به
مدت چهل سال از ورود به سرزمینِ آمال و آرزوهایشان محروم میسازد.
بنیاسرائیل این مدت را در تلاشی ناموفق برای ورود به بیتالمقدس در
بیابانهای اطراف (وادی تیه)، سرگردان و با اقوام و ساكنانِ مناطق همجوارِ
فلسطین درگیر میشوند. در این مدت، حوادث زیادی برای آنان رخ میدهد. در
این نوشتار، دیدگاههای مختلف مفسران درباره چگونگی عینیت یافتنِ تحریم
الاهی و تحلیلِ چرایی آن و نیز حوادثِ پیشآمد در وادی تیه، با تأكید بر
مشتركات موجود میان گزارش عهد عتیق، قرآن كریم و آراء و نظرات مفسران بررسی
شده است.
واژگان كلیدی: تیه، بنیاسرائیل، منّ و سلوی، سرگردانی، صحرای سینا.
مقدمهقرآن كریم
در راستای اهداف هدایتی و تربیتی خویش، بیش از هر قوم دیگری به تاریخ
بنیاسرائیل و فرازهای عبرتانگیز آن توجه نشان داده است. گزارش بسیار كلی
درباره سرگردانی چهل ساله بنیاسرائیل در وادی تیه، از این نمونههاست.
گزیده و اجمالگویی قرآن كریم در این گزارش از یك سو، و بیاطلاعی غالب
مفسرانِ مسلمان از تاریخ یهود و بی اعتنایی به آن از سوی دیگر، زمینهساز
پیدایش تفاسیری غیرواقعگرایانه در این زمینه شده است. بازشناسی درست این
دوره از تاریخ بنیاسرائیل و ارائه تحلیلی روشن و واقعگرایانه از آن،
زمینه را برای فهم درستِ آیات مربوط و پند آموزی لازم از آن فراهم ساخته و
اهمیت این پژوهش را میرساند؛ به ویژه اینكه در این باره پژوهشی مستقل
انجام نگرفته است.
مفهومشناسیفرهنگ
نویسان عربی، «تیه» را در اصل، مصدرِ «تاهَ یَتیهُ»1 به معنای سرگشته و
سرگردان به راهی رفتن دانسته2 و برخی گمراه شدن در پی آن را نیز
افزودهاند.3 معنای سرگردانی و گمراهی و حركت با حالت سرگشته و سرگردان در
پی گم كردن راه4 هم گفته شده است.5 بر اساس معانی یادشده و به عنوان اسم
صفت،6، بیابانی كه به سبب نبود نشان راه7، آدمی در آن گم و سرگردان شود نیز
«تِیه» خوانده شده است.8 سرانجام، در كاربردی دیگر و با اثرپذیری از قرآن
كریم (مائده: 26)، تیه به عنوان اسم خاص9 به بیابانی گفته میشود كه
بنیاسرائیل در پی خروج از مصر و بر اثر نافرمانی خداوند، چهل سال در آن
سرگردان و از ورود به سرزمین مقدس محروم شدند.10
بیابان موسوم به
«تیه» در شبه جزیرة سینا قرار دارد. جغرافیدانان عرب، آن را صحرای
بنیاسرائیل نیز خواندهاند.11 بیابان یادشده در میان أیله، مصر، دریای
قُلْزم (سرخ) و كوههای سرات شام قرار دارد. گستره آن از اطراف به جفار،
كوه طور و سرزمین فلسطین منتهی میشود.12 این وادی، جنوبیترین بخش
فلسطین13 و بیشتر آن، شنزار و فاقد پوشش گیاهی است.14 مساحت آن را به ابعاد
40 فرسنگ در 40 فرسنگ گفتهاند.15
تیه در توراتراز
محرومیت چهل سالة بنیاسرائیل از ورود به كنعان، سرگردانی آنان در بیابان و
انبوهی از رخدادهای تلخ و شیرین این سالها به شكل گستردهای در عهد عتیق
گزارش شده است. «سِفر اعداد»، كه بخش عمده آن روایتگر این دوره از تاریخ
بنیاسرائیل است، در تورات عبری، با نام «در بیابان» خوانده میشده است؛16
چرا كه بخش عمده گزارشهای آن به شرح تاریخ و سرگذشت بنیاسرائیل در دوران
سرگردانی آنان در این بیابان پرداخته است.
بنا به روایت تورات،
بنیاسرائیل در پی خروج از مصر (1446 ق. م.)، از دریای سرخ عبور كرده و
مناطقی چون كوه طور (سینا)، بخشهای گوناگون صحرای سینا همانند بیابانهای
سین، فاران و توقفگاههای متعدد آن را پشت سر گذاشتند. آنها در ادامه مسیر
خود به سوی سرزمین مقدس، به بیابانی به نام «قادش برنیع» میرسند كه
نزدیكترین بخش صحرای سینا به مرزهای جنوبی كنعان و پس از كوه سینا،
مشهورترین مكان در تاریخ سرگردانی آنان است. بیشترین سالهای سرگردانی چهل
سالة بنیاسرائیل در این منطقه سپری شده است.17 اینجاست كه موسی(ع) دوازده
نفر از سران قبایل نقبای بنیاسرائیل را برای بررسی شرایط جغرافیایی،
اقتصادی، امكانات و وضعیت دفاعی سرزمین كنعان به سمت مرزهای جنوبی آن روانه
میكند (1443 ق.م.). آنان پس از چهل روز، تجسس و تفحص بازگشته، از
حاصلخیزی و جنگجویان غولپیكر و نیرومند آن سرزمین و حصارهای دفاعی بلند و
مستحكم شهرها خبر میدهند. از این افراد، تنها دو نفر به نامهای یوشَع بن
نون و كالیب ابن یَفُنَّه با اعتماد به خدا و یادآوری امدادها و وعدههای
الاهی، بنیاسرائیل را برای فتح سرزمین موعود ترغیب میكنند؛ اما ده نفر
دیگر كه با دیدن آن شرایط به هراس افتاده بودند، با سخنان خود و
شكستناپذیر خواندن دشمن، بنیاسرائیل را نیز دچار رعب و وحشت میكنند؛ از
اینرو آنان كشته شدن مردان و اسارت زنان و فرزندان قوم را نتیجه محتوم
رویارویی با چنین دشمنی خوانده، از فرمان خدا مبنی بر جنگ با آنان سر باز
میزنند. تلاش موسی(ع) هارون(ع)، یوشع و كالیب نیز در این باره بینتیجه
مانده و بنیاسرائیل با ابراز ندامت از ترك مصر و با طرح ایده انتخاب رهبری
جدید به فكر بازگشت دوباره به مصر افتادند.
به كیفر این بیایمانی و
سركشی آشكار كه به رغم مشاهده معجزات و امدادهای فراوان الاهی صورت
میگرفت، خداوند از محرومیت چهل ساله قوم از ورود به سرزمین موعود و مرگ
همه افراد بیست ساله و بالاتر از بیست سال، به جز یوشع و كالیب، در طی این
مدت خبر میدهد. بنیاسرائیل با آگاهی از این كیفر الاهی و نادم از
نافرمانی خویش، برای جنگ اعلام آمادگی میكنند. آنان به رغم نهی موسی(ع) و
در تلاشی ناموفق برای ورود به سرزمین مقدس با عمالقه و كنعانیها درگیر و
از سوی آنان مورد یورش و تعقیب قرار میگیرند.18 آنان همچنین در ادامه تلاش
برای ورود به كنعان، با ساكنان «عراد» در جنوب اورشلیم، كه مانع عبور
بنیاسرائیل از سرزمین خویش شدند، درگیر شده و ناگزیر به سمت جنوب بحرالمیت
تغییر مسیر میدهند تا از راه كشور «أدوم» (بخشی از اردن كنونی)، وارد
سرزمین موعود شوند. پادشاه «ادوم»، از ورود آنان ممانعت میكند و
بنیاسرائیل به ناچار كشور یادشده را دور زده و در موازات بحرالمیت به سوی
سرزمین «عمون» واقع در مرز شمالی اردن با سوریه حركت میكنند. پیمودن این
مسیر طولانی و سختیهای راه، آنان را به شدت دچار فرسایش میكند.
قوم
سرگردان پس از شكست «اموریها» و «عمونیها» و نیز تصرف سرزمین «باشان»،
واقع در مرزهای جنوبی سوریه، اردن و شرق رود اردن، در دشتهای موآب
(كرانههای غربی و شرقی رود اردن)، روبهروی شهر اریحا اردو میزنند.19
تلاش پادشاه موآب برای شكست بنیاسرائیل به كمك نفرین بلعم باعورا، انحراف
شمار زیادی از قوم به وسیلة زنان و دختران مِدیان، بت پرستی و خوردن از
گوشت قربانیان بت به دعوت آنها و در نتیجه مرگ شمار انبوهی از بنیاسرائیل
بر اثر بیماری وبا و به كیفر این گناهان در دشتهای یادشده رخ میدهد (1407
ق. م.).
در اینجا سرگردانی قوم بنیاسرائیل به پایان میرسد و نسل
جدید، كه خداوند در مدت سرگردانی، حضور خود را در آتش و ابر بر آنان آشكار
میساخت و بر همراهی و یاری آنان تأكید میكرد، پس از مرگ موسی(ع) و به
فرماندهی یوشع از آنجا وارد سرزمین موعود میشوند (1406 ق).20
در
دوره چهل سالة سرگردانی، حوادث تلخ و شیرین و جنگ و گریزهای فراوانی رخ
میدهد. خداوند به تدریج آموزههای اعتقادی و احكام عملی را برای
بنیاسرائیل میفرستد.21 میزان طاعت و بندگی آنان بارها آزموده میشود و
خداوند به كرّات عهد خویش با ابراهیم و فرزندان او(ع) را به آنان یادآوری
میكند.22 رخدادهای مهمی چون نزول مَن و سلوی23، شكافتن چشمه آب از سنگ با
عصای موسی24، آمدن ابر آتشین برای هدایت قوم،25 نزول عذابهای متعدد26، مرگ
مریم27 (خواهر موسی)، هارون و موسی(ع)28 همه در این دورة تاریخی رخ داده
است.
تیه در قرآن كریمواژة
«تیه» به معنای بیابانی كه بنیاسرائیل در آن سرگردان شدند در قرآن
نیامده، بلكه از تعبیر «یَتیهونَ فِی الاَرض» (مائده: 26) گرفته شده است.
مورخان مسلمان29 و مفسران شیعه30 و سنی،31 به تبع مفسران نخستین، سایه
افكندن ابر بر سر بنیاسرائیل، نزول مَنّ و سلوی و پیدایش چشمههای
دوازدهگانه از سنگ برای آنان (بقره: 57، 60؛ اعراف:160؛ طه: 80)، همچنین
مرگ موسی و هارون(ع) را در بیابان یادشده دانستهاند.
گزارش قرآن
كریم دربارة سبب سرگردانی بنیاسرائیل و مدت زمان چهل ساله آن، هماهنگ با
گزارش تورات است. هنگامی كه آنان به مرزهای فلسطین رسیدند32، به تصریح
قرآن، فرمان یافتند كه با ورود به سرزمین مقدس با ساكنان آن به نبرد
پرداخته، آنجا را برای سكونت خویش تصرف كنند؛ اما آنان به بهانه نیرومندی و
تنومندی ساكنان شهر، موسوم به عمالقه و به رغم هشدار صریح موسی(ع)، فرمان
الاهی آن حضرت را نادیده گرفته و از ورود به شهر و جنگ با كافران شدیداً
امتناع كردند. آنان ورود به سرزمین مقدس را به خروج قوم یادشده مشروط كرده و
از موسی(ع) خواستند تا خود با خدای خویش به جنگ آنان برود. (مائده: 21 ـ
24). بنیاسرائیل به كیفر این گناه و نافرمانی صریح كه اساس دعوت موسی(ع)
را به خطر میافكند،33 و با نفرین آن حضرت چهل سال از ورود به سرزمین مقدس و
سكونت در آن محروم و به عنوان عذاب در بیابانها سرگردان شدند.34 «قالَ
رَبِّ اِنّی لا اَملِكُ اِلاّ نَفسی و اَخی فَافرُق بَینَنا وبَینَ القَومِ
الفاسِقین * قالَ فَاِنَّها مُحَرَّمَةٌ عَلَیهِم اَربَعینَ سَنَةً
یَتیهونَ فِی الاَرضِ فَلا تَأسَ عَلَی القَومِ الفاسِقین»(مائده: 25 ـ
26). بخش پایانی آیة 26 سوره مائده نشان میدهد كه حضرت موسی(ع)، با آگاهی
از محرومیت چهل سالة قوم بنیاسرائیل از ورود به سرزمین مقدس، از نفرین خود
نادم و اندوهگین شد؛ از اینرو، خداوند وی را دلداری داده، بنیاسرائیل را
به سبب فسق و نافرمانی آنان درخور چنین مجازاتی میداند.35
از
گوسالهپرستی بنیاسرائیل به مدت چهل روز36و نفرین بلعم باعورا37 نیز به
عنوان سبب گرفتاری در تیه یادشده است. بنا بر دیدگاه نخست، بنیاسرائیل در
برابر هر روز گوسالهپرستی به كیفر یك سال سرگردانی در تیه دچار آمدند. این
دو دیدگاه، با آیات مربوط و دیدگاه اكثر قریب به اتفاق مفسران سازگار
نیست. قرآن كریم به صراحت نافرمانی بنیاسرائیل را سبب محرومیت آنان معرفی
میكند. محرومیت چهل ساله از ورود به سرزمین مقدس، كیفر بسیار بزرگی بود.
این باید پیامد گناهی بس بزرگتر بوده باشد. آنان سالهای پیدرپی در آرزوی
بازگشت به سرزمین مقدس زندگی كرده و در جریان رویارویی با فرعون بارها و
بارها امدادهای الاهی و آیات و نشانههای حقانیت موسی(ع) و دعوت آن حضرت را
به چشم خود دیده بودند. هنوز مدت زیادی از عبور اعجازین آنها از دریا و
غرق شدن فرعون و فرعونیان نگذشته بود؛ ولی به رغم همة این مسائل، همچنان
بهانهجوییها، نافرمانیها و سستایمانی بنیاسرائیل ادامه داشت؛ از
اینرو، خداوند آنان را از رسیدن به بزرگترین آمال و آرزویشان، كه زندگی
در سرزمین مقدس بود، محروم ساخت.
ابنخلدون، كه با نگاه
جامعهشناسانه به این دوره از حیات اجتماعی بنیاسرائیل مینگرد، درباره
حكمت سرگردانی و محرومیت چهلساله ورود به سرزمین مقدس، دیدگاهی درخور توجه
و پذیرفتنی دارد. وی در تحلیل كاركرد اجتماعی عصبیت، به نقش كلیدی آن در
همبستگی اجتماعی و ایجاد انگیزة دفاع و حمایت از جامعه و مقاومت در راه حفظ
حیات آن اشاره كرده و معتقد است كه تحقیر و خوار ساختن یك قوم و سرسپردگی و
وابستگی آنان از زمینههای ضعف و زوال عصبیت و در نتیجه اضمحلال قدرت و
حاكمیت آنان است. بر همین اساس معتقد است كه بنیاسرائیل از یك سو، به سبب
سالها بردگی، تحقیر شدن و استثمار، عصبیت قومی خود را از دست داده بودند و
از سوی دیگر، هنوز ایمان مذهبی كاملی نداشتند. در نتیجه از دفاع، پایداری و
نبرد برای حفظ حیات اجتماعی و مستقل خود و تصرف سرزمین موعود ناتوان
بودند. از اینرو، حكمت خداوند میطلبید كه نسل خو گرفته با خواری، قهر،
غلبه و بردگی از بین برود و نسل جدیدی بدون داشتن خلق و خوی نیاكان و بر
اساس باورهای محكم دینی، بتوانند شالوده و بنیان جامعهای جدید، مستقل و
مقتدر را پیریزی كنند.38
تكوینی یا تشریعی بودن تحریمقرآن
كریم دربارة مسائلی چون تشریعی یا تكوینی بودن تحریم ورود به سرزمین مقدس،
چگونگی اِعمال تحریم تكوینی و عدم امكان برون رفت از بیابان، مسافت طی شده
در طول چهل سال و حوادث رخ داده در آن، گزارش صریحی به دست نداده است؛ اما
مفسران به موارد یادشده پرداختهاند كه دیدگاه آنان، گاه متفاوت و گاهی
نیز هماهنگ با ظاهر آیات است. بیشتر مفسران39 شیعه40 و سنی41 هماهنگ با
ظاهر آیه (مائده: 5)، تحریم یادشده را تكوینی خواندهاند. بر این اساس، عدم
راهیابی بنیاسرائیل به سرزمین مقدس و سرگشتگی آنان در بیابان از سر اراده
و اختیار نبوده است. آنان به مدت چهل سال بدون هیچ توفیقی در جستوجوی راه
برون رفت از صحرا بودهاند.42 در بیان چگونگی این موضوع و اینكه چگونه از
میان آن همه انسان، كسی در مدت چهل سال نتوانست راه بیرون رفتن از بیابان
را پیدا كند، مفسران دیدگاههای گوناگونی ارائه كردهاند. شماری از
مفسران،43 به پیروی از مفسران نخستینی چون مجاهد، حسن و ابوعلی جبائی44
گفتهاند: بنیاسرائیل در این مدت، هر روز پس از پیمودن مسافتی، شب را كه
به صبح میرساندند، بامدادان خود را در همان نقطه آغاز حركت مییافتند. در
تبیین این پدیده، شماری از مفسران45 و برخی احادیث اسلامی46 به چرخش زمین
در زیر پای بنیاسرائیل به فرمان خداوند اشاره كردهاند؛ همچنین آن را به
سبب از بین رفتن علایم و نشانههای راه یا عدم تشخیص بخشهای گوناگون
بیابان از یكدیگر، به سبب همانند بودن نیز امكانپذیر خواندهاند.47 در هر
صورت پدیده یادشده را امری خارق عادت، فراطبیعی و متأثر از اراده خاص
خداوند دانستهاند؛ هرچند برخی از مفسران در تفسیر تحریم تكوینی، آوارگی
قوم در بیابانی محدود و چرخش زمین زیر پای آنان را به دلیل عدم منافات آن
با قرآن و نیز آكنده بودن تاریخ بنیاسرائیل از حوادث شگفت و خارق عادتی از
این دست، قابل پذیرش دانستهاند؛48 اما در مقابل، مؤیّد قرآنی نیز برای آن
نمیتوان یافت. قرآن فقط به سرگردانی چهل سالة آنان اشاره میكند؛ به ویژه
اینكه ورود به سرزمین مقدس و شناسایی آن از سوی فرستادگان موسی(ع) و در
نتیجه آگاهی بنیاسرائیل از شرایط ساكنان آن، از آیات قرآن قابل برداشت است
(مائده: 22 ـ 24)؛ از اینرو به نظر میرسد سرگردانی قوم و عدم راهیابی
آنان به سرزمین مقدس، به سبب ممانعت اقوام ساكن در سرزمینهای مرزی فلسطین
بوده و تحریم تكوینی خداوند به این شكل عینیت یافته است. بنیاسرائیل
ناگزیر در تلاش برای ورود به آنجا و احیاناً در جستوجوی چراگاه برای
حیوانات خود در بیابانها حركت كرده، با قبایل گوناگون درگیر میشدهاند.
زندگی آنان نه شهرنشینی بوده است و نه مانند قبایل بدوی و بیابان نشین.
گزارشهای كتاب مقدس (سِفر اعداد) نیز مؤید این دیدگاه است.
در
مقابل دیدگاه غالبِ مفسران مبنی بر تكوینیبودن تحریم، ابوعلی جبایی معتقد
است كه تحریم ورود به سرزمین مقدس و سرگردانی در وادی تیه تشریعی بود49 و
بنیاسرائیل به سبب نهی الاهی از ورود به آن سرزمین خودداری كردند. این
دیدگاه، در تضاد آشكار با آیات قرآن است. قرآن كریم از فرمان خداوند به
بنیاسرائیل مبنی بر ورود به سرزمین مقدس حكایت دارد. و نهی الاهی و تحریم
تشریعی ورود به سرزمین یادشده با فرمان یادشده سازگار نیست.
رخدادهای وادی تیهقرآن
كریم پارهای از حوادث و معجزات رخداده برای بنیاسرائیل در مسیر حركت به
سرزمین موعود را گزارش میكند. هرچند بیان و دلالت صریحی در آیات قرآن،
مبنی بر وقوع آنها در دوران تیه وجود ندارد (بقره: 57 و 60؛ اعراف: 160؛
طه: 80)؛ اما بر اساس گزارش تورات، سیاق و ظاهر آیات مربوط، تصریح شمار
چشمگیری از مفسران نامدار شیعه و سنی و پارهای قراین دیگر، حوادث و معجزات
یادشده در دوران سرگردانی بنیاسرائیل در وادی تیه روی داده است؛ به ویژه
آنكه مدت زمانی كه بنیاسرائیل پس از خروج و پیش از دچار آمدن به تیه در
بیابان سپری كردند، در مقایسه با دوران 40 ساله تیه بسیار اندك و ناچیز
بوده است. حوادث و معجزات یادشده از این قبیلاند:
1ـ سایهبانی
ابر: خداوند سایه افكندن ابر بر سر بنیاسرائیل در بیابان را به عنوان یكی
از نعمتهای خویش، به آنان یادآوری میكند: «و ظَـلَّلنا عَلَیكُمُ
الغَمام...» (بقره: 57) گروهی از مفسران شیعه50 و سنی،51 به تبع مفسران
صحابی و نخستینی چون ابنعباس، وهببن منبه، ربیع و ابناسحاق، نعمت یادشده
را مربوط به دوران سرگردانی در وادی تیه دانستهاند.52 هنگامی كه
بنیاسرائیل نادم از نافرمانی خویش، از گرمای خورشید بیابان نزد حضرت
موسی(ع) شكوه كردند، خداوند به وسیلة ابر بر آنان سایه افكند.53
2.
نزول منّ و سلوی: نزول «منّ» دانههایی به اندازه تخم گشنیز، سفیدِ مایل به
زرد با طعم نانِ روغنی [54 و «سلوی» ـ بلدرچین ـ از دیگر نعمتهای خدا بر
بنیاسرائیل در بیابان است: «... و اَنزَلنا عَلَیكُمُ المَنَّ والسَّلوی
كُلوا مِن طَیِّباتِ ما رَزَقناكُم ...». (بقره: 57) بیشتر مفسران شیعه55 و
سنی56 بر نزول منّ و سلوی در دوران تیه تصریح كردهاند. بنیاسرائیل در
بیابان، فقط با منّ و سلوی تغذیه میكردند؛ از اینرو، با یادآوری غذاهای
متنوعی چون سبزی، خیار، سیر، عدس و پیاز كه در مصر به خوردن آن عادت كرده
بودند، از یكنواختی غذا شكوه كرده، خواستار تنوع غذایی شدند57: «و اِذ
قُلتُم یـموسی لَن نَصبِرَ عَلی طَعام و احِد فَادعُ لَنا رَبَّكَ یُخرِج
لَنا مِمّا تُنبِتُ الاَرضُ مِن بَقلِها وقِثّالـها وفومِها و عَدَسِها
وبَصَلِها...».(بقره: 61). بر اساس گزارش تورات، نزول منّ و سلوی، برای
نخستین بار 45 روز پس از خروج، در صحرای سین واقع در میان «ایلیم» و كوه
سینا و پیش از گرفتاری در تیه بوده است.58 هنگامی كه بنیاسرائیل با یادكرد
دیگهای پرگوشت در مصر و سخن گفتن از مرگ خویش در بیابان بر اثر گرسنگی به
موسی(ع) اعتراض كردند، خداوند انبوهی از منّ و سلوی را فرستاد و قوم
سرگردان تا پایان چهل سال از نان «من» كه همه روزه به جز روزهای شنبه نازل
میشد، تغذیه میكرد.59
3. جاری شدن چشمه از سنگ: هنگامی كه
بنیاسرائیل از فقدان آب و تشنگی در بیابان شِكوه كردند،60 حضرت موسی(ع) در
پی درخواست آب از خدا و با هدایت وحی الهی، عصای خود را بر سنگ كوبید و
دوازده چشمه به تعدادِ دوازده قبیلة بنیاسرائیل جاری شد كه همگی از آن
سیراب شدند(اعراف:160؛ بقره: 60). به اعتقاد اغلب مفسران نخستینی مانند ابن
عباس، سدی، مجاهد، قتاده، ابن زید61 و مفسران متأخر شیعه62 و سنی،63 جاری
شدن چشمههای یادشده نیز در زمان سرگردانی آنان بوده است. البته چنانكه
برخی نیز گفته اند، در آیه دلیلی بر دیدگاه یادشده وجود ندارد.64 اما قراین
گفتهشده، نشان میدهد كه در وادی تیه بوده است.
افزون بر نعمتها و
معجزات یادشده، امور شگفتآور و افسانهگونی هم از دوران تیه گزارش شده
است؛ مانند پوسیده و چركین نشدن لباسهای بنیاسرائیل،65 بلند نشدن مو و
ناخن آنان، تولد كودكان همراه با نوعی پوشش به عنوان لباس و بزرگ شدن آن به
موازات رشد آنها66 و هدایت قوم به وسیلة ستونی از نور در شبها از این
قبیل است.67 هرچند قرآن، در نفی و اثبات گزارشهای یادشده سخنی نگفته و
تاریخ زندگی بنیاسرائیل، به ویژه دوران حضور حضرت موسی(ع) هم آكنده از
رخدادهای شگفتانگیز و خارق عادت است؛ اما این گزارشها، فاقد مستندات است.
به نظر میرسد، چنین گزارشهایی بیشتر بازتابی از تفسیر خارقالعادة
یادشده از تحریم تكوینی ـ سرگردانی و حركت در مسیری معین و محدود ـ و
پرسشهای برخاسته از آن است؛ یعنی این پرسش كه بنیاسرائیل در طول چهل سال و
بدون ارتباط با هیچ قوم و قبیله و شهر و آبادیای چگونه لباسهای مورد
نیاز خود را تأمین میكردند؟ شبها در بیابان تاریك چگونه حركت میكردند؟
چگونه ناخن و موهای خود را اصلاح میكردند؟ مفسران و نویسندگان در پاسخ به
این پرسشها، به بیان مطالب یادشده پرداختهاند. البته نقش قصاصان و داستان
سرایان را نیز نباید در پیدایش این افسانهها از نظر دور داشت. در حالی
كه، بنیاسرائیل در دوران تیه، به یك معنا از زندگی عادی نیز برخوردار
بودند، با ساكنان سرزمینهای همجوار ارتباط داشتند و مانند قبایل چادر نشین
و كوچنده، بسیاری از نیازمندیهای زندگی را خودشان تولید میكردند.
بنابراین، روایتهای افسانه گون یاد شده، به سبب فقدان مستندات و نیز
ناسازگاری با گزارشهای قابل دفاعِ تاریخ یهود پذیرفتی نیست.
4. مرگ
موسی و هارون(ع): اغلب68 مفسران شیعه69 و سنی،70 هماهنگ با گزارش تورات71 و
با پذیرش دیدگاه ابنعباس،72 معتقد به حضور و مرگ موسی و هارون(ع) در
دوران تیه هستند. این دیدگاه، از سوی پارهای از احادیث منسوب به پیامبر
اكرم(ص) و ائمه اطهار(ع) نیز تأیید شده است.73 در مقابل، برخی چون زجّاج با
استناد به نفرین موسی(ع) (مائده: 26) و تفسیر آن، به درخواست جدایی از
بنیاسرائیل و نیز با اشاره به عذاب بودن دوران تیه و معذب نشدن پیامبران،
اعتقاد به حضور آن دو در تیه را برنتابیدهاند.74 در پاسخ به این استدلال،
گفته شده است كه تحمل دوران تیه همانند خنك شدن آتش بر ابراهیم(ع) برای
موسی و هارون(ع) آسان و موجب ارتقای درجات معنوی آنان شد.75 همچنین شماری
از مفسران با پذیرش دیدگاه قتاده، بر این باورند كه افزون بر موسی و
هارون(ع)، همه افراد بیرون آمده از مصر نیز در دوران تیه مردند و تنها یوشع
و كالب زنده مانده، همراه نسل جدید بنیاسرائیل به سرزمین مقدس قدم
نهادند.76 این دیدگاه، همان گزارش تورات است كه برخی با اعتقاد به مرگ
بیشتر و نه همه افراد یاد شده، آن را نپذیرفتهاند.77
قرآن هرچند در
این باره گزارشی ندارد، اما بر اساس ظاهر برخی آیات (بقره: 58ـ59؛ اعراف:
161)، در كنار تفسیر مفسران از آن، میتوان گفت كه همه افراد آمده از مصر
در تیه نمردند، گروهی از آنان وارد سرزمین مقدس شدند. البته هویت تاریخی و
دینی یكسانی كه قرآن برای همه نسلهای بنیاسرائیل ترسیم كرده و با مخاطب
قرار دادن یهودیان عصر نزول، به نعمت و لغزشها و انحرافات نسلهای پیشین
آنان اشاره میكند، مطلب یادشده را به چالش میكشد. (ر.ك: بقره: 40ـ65)
نتیجهگیریبنیاسرائیل
سالها درآرزوی بازگشت به سرزمین كنعان بودند. هنگامی كه آنان در پی خروج
از مصر از نیرومندی و جنگاوری ساكنان كنعان آگاه شدند، فرمان الاهی را زیر
پا نهاده و از موسی(ع) خواستند تا با خدای خویش به جنگ آن قوم روند.
بنیاسرائیل به سبب این نافرمانی به مدت چهل سال از ورود به سرزمین موعود
محروم شدند. آنان در این مدت، همواره به صورت قومی سرگردان در بیابانهای
اطراف زیسته و در تلاش برای ورود به آن سرزمین با اقوام گوناگون درگیر
بودند. بسیاری از حوادث مهم، مانند نزول من و سلوی، درآمدن دوازده چشمه از
سنگ و نزول بسیاری از احكام الاهی در این دوران اتفاق افتاد. سرانجام، نسل
جدید بنیاسرائیل پس از چهل سال وارد سرزمین مقدس شدند.
منابعابنخلدون، تاریخ ابن خلدون، بیروت، مؤسسه اعلمی، بیتا.
ابنكثیر دمشقی، اسماعیل، البدایة والنهایه، به كوشش علیمحمد معوض و عادل احمد، چ دوم، بیروت، دارالكتب العلمیة، 1418 ق.
ابنمنظور، جمالالدین، لسان العرب، به كوشش علی شیری، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1408 ق.
احمد بنفارس، معجم مقاییس اللغه، به كوشش عبدالسلام محمد هارون، قم، دفتر تبلیغاتاسلامی،1404 ق.
انیس، ابراهیم و دیگران، المعجم الوسیط، چ ششم، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1375 ش.
بطرس عبدالملك و ... ، قاموس الكتاب المقدس، چ نهم، قاهر، دارالثقافة، 1994 ق.
بغوی، حسین بن مسعود، معالم التنزیل فیالتفسیر والتأویل، بیروت، دارالكتب العلمیة، 1414ق.
التفسیر التطبیقی للكتاب المقدس، قاهره، شركة ماسترمیدیا، بیتا.
ثعالبی، عبدالرحمن، الجواهر الحسان فی تفسیر القرآن، به كوشش ابومحمد الغماری، بیروت، دارالكتب العلمیة، 1416ق.
ثمالی، ابوحمزه، تفسیر ابو حمزه ثمالی، گردآوری عبدالرزاق محمدحسین حرزالدین، قم، الهادی، 1420ق.
الجوزی، جمالالدین، زادالمسیر فی علم التفسیر، چ چهارم، بیروت، المكتب الاسلامی، 1407 ق.
جوهری، اسماعیل بنحمّاد، الصحاح تاج اللغة و صحاح العربیه، به كوشش عبدالغفور العطاری، چ چهارم، بیروت، دارالعلم للملایین، 1407 ق.
حموی، ابوعبدالله یاقوت، معجم البلدان، بیروت، دارصادر، 1995 م.
حمیدی، سیدجعفر، تاریخ اورشلیم، تهران، امیركبیر، 1364 ش.
الدمشقی اسماعیل بن كثیر، تفسیر القرآنالعظیم، به كوشش یوسف مرعشلی، سوم، بیروت، دارالمعرفة،1409ق.
دهخدا، علیاكبر و دیگران، لغت نامه، تهران، مؤسسه لغتنامه دهخدا و دانشگاه تهران، 1373.
راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، به كوشش صفوان عدنان داوودی، دمشق، دارالقلم، 1412 ق.
زمخشری، محمود بنعمر، الكشاف، چ دوم، قم، بلاغت، 1415 ق.
شبّر، سیدعبدالله، تفسیر القرآن الكریم، به كوشش حامد حفنی داود، چ چهارم، بیروت، داراحیاء التراثالعربی، 1407 ق.
بیضاوی شیرازی، انوارالتنزیل و اسرارالتأویل، بیروت، دارالفكر، 1416 ق.
طباطبائی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، چ سوم، بیروت، اعلمی، افست، قم، اسلامی، 1393 ق.
طبرسی، فضلبن الحسن، مجمعالبیان فی تفسیرالقرآن، بیروت، دارالمعرفة، افست، تهران، ناصرخسرو،1406 ق.
ـــــ ، تفسیرجوامعالجامع، بیروت، دارالاضواء، 1405 ق.
طبری، محمدبن جریر، تاریخ الامم و الملوك، بیروت، دارالكتب العلمیة، 1417 ق.
ـــــ ، جامع البیان عن تأویل آی القرآن، به كوشش صدقی، جمیل العطار، بیروت، دارالفكر، 1415 ق.
طوسی، محمدبن الحسن، التبیان فی تفسیر القرآن، به كوشش احمد حبیبالعاملی، بیروت، داراحیاءالتراثالعربی، بیتا.
عروسی حویزی، ابنجمعه تفسیر نورالثقلین، به كوشش رسولی محلاتی، چ چهارم، قم، اسماعیلیان،1373ش.
عسكری، ابوهلال، معجم الفروق اللغویه، قم، انتشارات اسلامی، 1412 ق.
عمادی ابوالسعود، محمد، ارشاد العقل السلیم الی مزایا القرآن الكریم، چ دوم، بیروت، داراحیاء التراثالعربی، 1411 ق.
فخر رازی، محمد بن عمر، التفسیر الكبیر، چ چهارم، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1413 ق.
فراهیدی، خلیل بن احمد، ترتیب كتاب العین، به كوشش محمد حسن بكایی، قم، اسلامی، 1414ق.
فیروزآبادی، مجدالدین محمد، القاموس المحیط، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1417 ق.
فیض كاشانی ملامحسن، الاصفی فیتفسیر القرآن، بیجا، به كوشش مركز دراسات اسلامیة، 1418 ق.
ـــــ ، تفسیر الصافی، به كوشش حسین اعلمی، چ دوم، بیروت، مؤسسه اعلمی، 1402 ق.
فیومی، احمدبن محمد، المصباح المنیر، قم، دارالهجرة، 1405 ق.
قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لأحكام القرآن، چ پنجم، بیروت، دارالكتب العلمیة، 1417 ق.
قمی، علیبنابراهیم، تفسیر القمی، به كوشش موسوی جزایری، لبنان، دارالسرور، 1411 ق.
كتاب المقدس، بیروت، دارالكتاب المقدس فی شرق الاوسط، 1993 م.
كلینی، محمدبن یعقوب، كــافی، به كوشش علیاكبر غفاری، چ سوم، تهران، دارالكتب الاسلامیه، 1375ش.
مصاحب، دائرةالمعارف فارسی، تهران، شركت سهامی كتابهای جیبی، بیجا، امیركبیر، بیتا.
مصطفوی، حسن، التحقیق فی كلمات القرآن الكریم، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1374ش.
مطهربن طاهر مقدسی، البدء والتاریخ، بیروت، دارصادر، افست، 1903 م.
مقریزی، احمد بن علی، المواعظ والاعتبار، به كوشش خلیل المنصور، بیروت، دارالكتب العلمیة، 1418 ق.
مناری، محمد المناوی، التوقیف علی مهمات التعاریف، به كوشش محمد رضوان الدایة، بیروت، دارالفكر المعاصر، 1410ق.
1.
خلیل بن احمد الفراهیدی، ترتیب كتاب العین، ج 1، ص 112؛ جمالالدین
ابنمنظور، لسان العرب، ج 13، ص 482؛ اسماعیل بنحمّاد جوهری، الصحاح تاج
اللغة و صحاح العربیه، ج 6، ص 2229، «تیه».
2. اسماعیل بنحمّاد
جوهری، همان، ج 6، ص 2229؛ ابوهلال عسكری، معجم الفروق اللغویه، ص 445؛ حسن
مصطفوی، التحقیق فی كلمات القرآن الكریم، ج 1، ص 406، «تیه».
3. ابن منظور، لسان العرب، ج 13، ص 483؛ احمدبن محمد فیومی، المصباح المنیر، ج 1 ـ 2، ص 79، «تیه».
4. ابراهیم انیس و دیگران، المعجم الوسیط، ج 1، ص 92، «تاه».
5. راغب اصفهانی، مفردات، ص 76؛ ابوهلال عسكری، الفروق اللغویة، ص 445؛ مجدالدین فیروزآبادی، القاموس المحیط، ج 2، ص 1634، «تیه».
6. علیاكبر دهخدا، لغت نامه، ج 5، ص 6357، «تیه».
7. محمد المناوی، التوقیف علی مهمات التعاریف، ج 1، ص 218؛ احمدبن محمد فیومی، المصباح المنیر، ج 1 ـ 2، ص 79، «تیه».
8.
ر.ك: احمد بنفارس، معجم مقاییس اللغه، ج 1، ص 361؛ اسماعیل بنحمّاد
جوهری، همان، ج 6، ص 2229؛ علیاكبر دهخدا، همان، ج 5، ص 6357، «تیه».
9. علیاكبر دهخدا، همان.
10.
محمدبن جریر طبری، جامع البیان، ج 1، ص 424؛ فضلبن حسن طبرسی،
مجمعالبیان ج 1، ص 225؛ ابوعبدالله یاقوت حموی، معجم البلدان، ج 2، ص 69.
11. سیدجعفر حمیدی، تاریخ اورشلیم، ص 324؛ مصاحب، دایرةالمعارف فارسى، ج 1، ص 711، «تیه».
12. ابوعبدالله یاقوت حموی، همان، ج 2، ص 69، «تیه».
13. سیدجعفر حمیدی، همان، ص 324؛ مصاحب، همان، ج 1، ص 711، «تیه».
14. همان، ابوعبدالله یاقوت حموی، همان، ج 2، ص 69، «تیه».
15. ابوعبدالله یاقوت حموی، همان، ج 2، ص 69؛ احمد بن علی المقریزی، المواعظ والاعتبار، ج 1، ص 393ـ394، «تیه».
16. بطرس عبدالملك و ... ، قاموس الكتاب المقدس، ص 609.
17. التفسیر التطبیقی للكتاب المقدس، ص 270 ـ 271؛ الكتاب المقدس، خروج 15: 22 اعداد 10: 11 ـ 12؛ 10: 33؛ اعداد 20: 1
18. الكتاب المقدس، اعداد 13: 1 ـ 33، 14: 1 ـ 45؛ تثنیه 1 ـ 3.
19. التفسیر التطبیقى للكتاب المقدس، ص 270 ـ 271؛ اعداد 20: 14 ـ 21؛ 21: 1 ـ 35.
20. الكتاب المقدس، اعداد 22: 1 ـ 20، 23: 1 ـ 12، 25: 1 ـ 9.
21. اعداد 5: 5 ـ 31 ، 6: 1 ـ 21 ، 15: 1 ـ 31، 28 ـ 31، 29: 1 ـ 40.
22. خروج 19: 1 ـ 8، 23: 20 ـ 26.
23. اعداد 11: 4 ـ 32.
24. اعداد 20: 2 ـ 12; قضاة 15: 19.
25. اعداد 9: 15 ـ 23.
26. اعداد 11: 1 ـ 2 و 33 ـ 35 و 25: 1 ـ 9.
27. اعداد 20: 2.
28. الكتاب المقدس، اعداد 20: 22 ـ 29; تثنیه 34: 4 ـ 6.
29.
محمدبن جریر الطبری، تاریخ الامم و الملوك، ج 1، ص 254، 256 ـ 257؛
اسماعیل ابنكثیر دمشقی، البدایة والنهایه، ج 1، ص 249، 280؛ مطهربن طاهر
مقدسی، البدء والتاریخ، ج 3، ص 87.
30. فضلبن حسن طبرسی،
مجمعالبیان، ج 1، ص 224 ـ 226، 232 و ج 3، ص 309؛ محمدبن الحسن الطوسی،
التبیان، ج 1، ص 259، 269 و ج 3، ص 490؛ ملامحسن فیض كاشانی، الصافى، ج 1، ص
135 و ج 2، ص 26، 245.
31. محمدبن جریر الطبری، جامع البیان، مج 1،
ج 1، ص 438 ـ 442؛ ج 6، ص 249؛ محمد بن احمد قرطبی، الجامع لأحكام القرآن،
ج 1، ص 406؛ الدمشقی اسماعیل بن كثیر، تفسیر القرآنالعظیم، ج 1، ص 98 ـ
101.
32. محمدبن جریر الطبری، تاریخ الامم و الملوك، ج 1، ص 231،
254؛ اسماعیل ابنكثیر دمشقی، همان، ج 1، ص 245، 280؛ مطهربن طاهر مقدسی،
همان، ج 3، ص 87.
33. سیدمحمدحسین طباطبائی، المیزان، ج 5، ص 293.
34.
محمدبن جریر الطبری، جامع البیان، مج 1، ج 1، ص 424؛ محمدبن حسن طوسی،
همان، ج 1، ص 259؛ فضلبن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج 1، ص 225.
35. محمودبن عمر زمخشری، الكشاف، ج 1، ص 623؛ محمد بن عمر فخر رازی، التفسیر الكبیر، ج 11، ص 201.
36. ر.ك: محمدبن الحسن الطوسی، همان، ج 3، ص 491.
37.
ر.ك: جمالالدین الجوزی، زادالمسیر فی علم التفسیر، ج 2، ص 329 ـ 330؛
محمد بن احمد قرطبی، همان، ج 7، ص 319؛ محمد بن عمر فخر رازی، همان، ج 15، ص
54.
38. عبدالرحمن بن محمد ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ج 1، ص 141 ـ 142.
39. محمدبن حسن طوسی، همان، ج 3، ص 490؛ محمد بن احمد قرطبی، همان، ج 6، ص 129؛ محمد بن عمر فخر رازی، همان، ج 11، ص 201 ـ 202.
40.
محمدبن حسن طوسی، همان، ج 3، ص 490؛ فضلبن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج 3، ص
313؛ سیدمحمدحسین طباطبائی، المیزان، ج 5، ص 294 ـ 295.
41. محمد بن عمر فخر رازی، همان، ج 11، ص 201 ـ 202؛ محمد بن احمد قرطبی، همان، ج 6، ص 129.
42.
فضلبن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج 3، ص 314؛ جمالالدین الجوزی، همان، ج
2، ص 329 ـ 330؛ ملامحسن فیض كاشانی، الصافی، ج 2، ص 25 ـ 26.
43.
محمدبن جریر الطبری، جامعالبیان، ج 1، ص 424؛ فضلبن حسن طبرسی، جوامع
الجامع، ج 1، ص 491؛ حسین بن مسعود بغوی، معالم التنزیل فیالتفسیر
والتأویل، ج 2، ص 20.
44. ر.ك: محمدبن حسن طوسی، همان، ج 3، ص 490؛ فضلبن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج 3، ص 314.
45.
فضلبن حسن طبرسی، مجمعالبیان، ج 3، ص 314 ـ 313؛ محمدبن جریر طبری، جامع
البیان، ج 1، ص 424؛ حسین بن مسعود بغوی، همان، ج 2، ص 20.
46. ابوحمزه ثمالی، تفسیر ابى حمزه ثمالى، ص 155
47. فضلبن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج 3، ص 314؛ محمد بن عمر فخر رازی، همان، ج 11، ص 159.
48. سیدمحمدحسین طباطبائی، همان، ج 5، ص 296.
49. ر.ك: محمدبن حسن طوسی، همان، ج 3، ص 490؛ فضلبن حسن طبرسی، مجمعالبیان، ج 3، ص 313؛ محمد بن احمد قرطبی، همان، ج 6، ص 129.
50. محمدبن حسن طوسی، همان، ج 1، ص 269؛ فضلبن حسن طبرسی، مجمعالبیان، ج 1، ص 224 ـ 225؛ سیدمحمدحسین طباطبائی، همان، ج 18، ص 141.
51.
محمدبن جریر طبری، جامع البیان، مج 6، جزء؟، ص 120؛ محمود بنعمر زمخشری،
همان، ج 1، ص 622ـ623؛ بیضاوی شیرازی، انوارالتنزیل و اسرارالتأویل، ج 2، ص
314.
52. محمدبن جریر الطبری، جامعالبیان، مج 1، ج 1، ص 424 ـ 425؛ محمدبن الحسن الطوسی، همان، ج 1، ص 269.
53.
محمدبن جریر الطبری، جامعالبیان، مج 1، ج 1، ص 424؛ فضلبن حسن طبرسی،
مجمعالبیان، ج 1، ص 224 ـ 225؛ محمود بنعمر زمخشری، همان، ج 1، ص 622 ـ
623، ج 2، ص160.
54. الكتاب المقدس، اعداد 11: 7 ـ 8؛ قاموس الكتاب المقدس، ص 839، «مَنّ».
55. محمدبن الحسن الطوسی، همان، ج 1، ص 259؛ فضلبن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج 1، ص 225؛ سیدمحمدحسین طباطبائی، المیزان، ج 6، ص 226.
56.
محمدبن جریر الطبری، جامع البیان، مج 1، ج 1، ص 424؛ محمد العمادی
ابوالسعود، ارشاد العقل السلیم الی مزایا القرآن الكریم، ج 6، ص 33؛ محمود
بنعمر زمخشری، همان، ج 1، ص 622 ـ 623.
57. محمدبن جریر الطبری،
جامعالبیان، مج 1، ج 1، ص 441 ـ 442؛ فضلبن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج 1،
ص 238 ـ 239؛ محمد بن عمر فخر رازی، همان، ج 3، ص 98 ـ 99 قس: الكتاب
المقدس، اعداد 11: 4 ـ 15، 31 ـ 33.
58. الكتاب المقدس، خروج 16: 1 ـ 16.
59. الكتاب المقدس، خروج 16: 1 ـ 25.
60.
محمدبن جریر طبری، جامع البیان، مج 1، ج 1، ص 438؛ فضلبن حسن طبرسی، مجمع
البیان، ج 1، ص 232؛ محمد بن عمر فخر رازی، همان، ج 3، ص 94.
61. ر.ك: محمدبن جریر الطبری، جامع البیان، مج 1، ج 1، ص 438 ـ 439؛ محمدبن الحسن الطوسی، همان، ج 1، ص 269.
62.
فضلبن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج 1، ص 225؛ ملامحسن فیض كاشانی، الصافى، ج
1، ص 136 و ج 2، ص 245؛ سیدمحمدحسین طباطبائی، همان، ج 6، ص 226.
63.
محمدبن جریر الطبری، جامعالبیان، مج 1، ج 1، ص 438 ـ 439؛ محمد بن عمر
فخر رازی، همان، ج 3، ص 94؛ حسین بن مسعود بغوی، همان، ج 2، ص 173.
64. محمد بن عمر فخر رازی، همان، ج 3، ص 95؛ محمود بنعمر زمخشری، همان، ج 1، ص 144؛ محمد العمادی ابوالسعود، همان، ج 1، ص 105.
65.
ر.ك: محمدبن جریر طبری، جامع البیان، مج 1، ج 1، ص 424 ـ 425؛ محمدبن حسن
طوسی، همان، ج 1، ص 269؛ فضلبن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج 3، ص 309.
66. ر.ك: همان، ج 1، ص 491؛ محمدبن جریر طبری، جامع البیان، مج 1، ج 1، ص 424 ـ 425؛ محمود بنعمر زمخشری، همان، ج 1، ص 623.
67.
محمدبن جریر طبری، جامعالبیان، مج 1، ج 1، ص 425؛ محمود بنعمر زمخشری،
همان، ج 1، ص 623؛ محمد العمادی ابوالسعود، همان، ج 3، ص 25.
68. فضلبن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج 3، ص 313 و ج 1، ص 225؛ اسماعیل ابنكثیر دمشقی، همان، ج 1، ص 277؛ بیضاوى، همان، ج 2، ص 314.
69.
محمدبن حسن طوسی، همان، ج 3، ص 490؛ علیبن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، ج
1، ص 165؛ ملامحسن فیض كاشانی، الاصفی فیتفسیر القرآن، ج 1، ص 270.
70.
محمد بن احمد قرطبی، همان، ج 14، ص 251؛ عبدالرحمن ثعالبی، الجواهر الحسان
فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 247؛ فخر رازی، همان، ج 3، ص 88.
71. الكتاب المقدس، تثنیه 34: 4 ـ 6.
72.
ر.ك: محمدبن جریر طبری، جامع البیان، مج 4، ج 6، ص 249؛ فضلبن حسن طبرسی،
مجمع البیان، ج 3، ص 09؛ جمالالدین الجوزی، همان، ج 2، ص 262.
73.
محمدبن یعقوب كلینی، كافى، ج 3، ص 111 ـ 112؛ ابنجمعه العروسی الحویزی،
نورالثقلین، ج 1، ص 608؛ ملامحسن فیض كاشانی، الصافى، ج 2، ص 26 ـ 27.
74. ر.ك: فضلبن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج 3، ص 313؛ فخر رازی، همان، ج 11، ص 201؛ محمد العمادی ابوالسعود، همان، ج 3، ص 26.
75. حسین بن مسعود بغوی، همان، ج 2، ص 26؛ بیضاوی شیرازی، همان، ج 2، ص 314.
76. فضلبن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج 3، ص 309؛ فخر رازی، تفسیر الكبیر، ج 11، ص 201؛ بیضاوى، همان، ج 2، ص 314.
77. فضلبن حسن طبرسی، مجمعالبیان، ج 3، ص 309.
منبع : معرفت ادیان :سال دوم، شماره اول، زمستان 1389، ص 5 ـ 20
علی اسدی عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی