زمان جاری : پنجشنبه 14 تیر 1403 - 12:11 قبل از ظهر
نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم



تعداد بازدید 256
نویسنده پیام
elnaaz آفلاین

ارسال‌ ها1
عضویت29 /3 /1392
محل زندگیsari
سن: 20
تشکر شده1
یکمی شعر هم بد نیست

کاشکی این آدمی ،  آدمیت را ببیند

روزها هی در پی  ، حسرت نشیند

کاشکی این آدمی، آدم بود 

صحبتش از جنگ و دعوا ، کم بود

کاشکی اجی مجی هم راست بود

بر یک چشم بهم زدن نان راست بود

کاشکی لب تشنگی سراب بود 

کودکان گشنه در خواب یک وهم بود

عشق اگر از آدم آن حوا گرفت

آتش دلگرمیه دل شمع بود

اندکی صبر کن که تا صبح راه نیست

کولبارم را ببین بیتاب نیست

و........

همین قدر کافیه :)

چهارشنبه 29 خرداد 1392 - 18:50
وب کاربر ارسال پیام نقل قول تشکر گزارش
تشکر شده: 1 کاربر از elnaaz به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: amin_master &
amin_master آفلاین

ارسال‌ ها308
عضویت22 /3 /1392
سن: 20
تشکرها3
تشکر شده4
پاسخ : 1 RE ادامه یکمی از شعرات

پر میکشم از پنجره ی خواب تو تا تو

 هر شب من و دیدار،در این پنجره با تو

 از خستگی روز همین خواب پر از راز

 کافیست مرا،ای همه خواسته ها تو

 دیشب من و تو بسته ی این خاک نبودیم

 من یکسره آتش،همه ذرات هوا تو

 پژواک خودم بودم و خود را نشنیدم

 ای هرچه صدا،هرچه صدا،هرچه صدا-تو

 آزادگی و شیفتگی مرز ندارد

 حتی شده ای از خودت آزاد و رها تو

 یا مرگ و یا شعبده بازان سیاست؟

 دیگر نه و هرگز نه،که یا مرگ که یا تو

 وقتی همه جا از غزل من سخنی هست

 یعنی همه جا-تو،همه جا-تو،همه جا-تو

 پاسخ بده ازاین همه مخلوق چرا من؟

 تا شرح دهم،از همه ی خلق چرا تو؟

هرشب میان مقبره ها راه می روم
شاید هوای زیستنم را عوض کنم
چهارشنبه 29 خرداد 1392 - 18:58
وب کاربر ارسال پیام نقل قول تشکر گزارش




پرش به انجمن :